8 ماهگی پرهام
پسر گلم الان که دارم برات می نویسم تو تخت آروم خوابیدی و منم از این فرصت استفاده کردم تا چند خطی برات بنویسم. الان 4 روزی میشه که رفتی تو 8 ماهگی. یک هفته پیش سرما خورده بودی و سرفه میکردی البته فکر کنم از من گرفته بودی همون روز اول بردیمت دکتر و زودی هم خدا رو شکر خوب شدی، معلومه بد مریض نیستی. چند روزی هست که از اطرافت کمک میگیری که بلند بشی ولی برا چهار دست و پات هنوز خودت رو روی زمین میکشی و به اندازه یک قدم روی دست و پات وای می ایستی و می افتی . دندون هم که کوچولوی من هنوز در نیاوردی ولی خیلی لثه هات می خاره و مرتب لثه هاتو به چیزی می کشی یا جی جی مامانی رو گاز میگیری . الهی قربونت بشم که داری اذیت میشی ولی ان شاا... تا چند روزه دیگه دندون دربیاری و راحت بشی . راستس دیروز و پریروز که تاسوعا و عاشورا بود من و تو بابایی رفتیم جای حرم تو کوچولوی نازم هم یک پیشانی بند یا علی اصغر هم بسته بودی خیلی ناز شده بودی . این دو روز که همه سینه می زدند تو فکر میکردی دست می زنند و همش دست می زدی . الهی قربونت بشه مادر .
امیدوارم علی اصغر 6 ماهه دستتو بگیره و عاقبت به خیر بشی مامانم .