عزیزم امروز پنجمین سالگرد ازدواج مامان و بابا هست . روز خاطره انگیزی برای ما هست و حالا تو هم در آغوش ما هستی و جمع ما رو کامل تر و شادتر کردی دلبندم . بالاخره هفتمین دندونت هم بعد شش ماه خود نمایی کرد با اینکه منتظر دندون در لثه های پایینیت بودم دو تا دندون آسیابت از بالا نیش زده قربونت بشم بعد شش ماه دندون هفتمت هم در اومد .
همچو یک رود که آرام می گذرد، عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل
ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست، ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست
ای جان من، مهربانی و محبت هایت، وفاداری و عشق این روزهایت،
امیدی است برای خوشبختی فردایت
میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند، مثل یک گل به پاکی چشمهایت،
به وسعت دنیای بی همتایت
هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی، امواجی از یاد تو را میخواهم در این دریای خاطره های
به یاد ماندنی....................
همنفسی، ای که با تو یک نفس عاشقم
همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم.
حرفی نمانده جزسکوت بین من و چشمانت که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواندش
چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را
گفتی: دستهایم گرم است، گفتم : عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است
همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیدن است هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است.
چقد قلبت زیباست .....
چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم، در کنار تو
تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر
میخوانمت تا دلم آرام بماند.......